گفتم من اینو نمیخوام
توی این عهد و زمونه»
تورو دوست دارم، تورو دوست دارم، تورو دوست دارم»
– الآنم همون بخش ۳ ساکن هستید؟
دوستش میگوید:
عشق باید پادر میونی کنه، تا آدم احساس جوونی کنه
نه یعنی منو دوست داره، آخه فامیل من قدیما است.
اگه میخوای با خوانندهها مصاحبه کنی پارک قلمستانم برو. مرتضی صالحی هرروز مثل ما اونجا میخونه.
درحین آوازش من را میبیند و بلافاصله بعد از پایانِ خواندن، از من میپرسد:
– از کی میای پل خواجو آواز میخونی؟
منم اینو از ایرج براش خوندم:
– بله از اونجا هر روز میام پل خواجو که آواز بخونم.
«موی سپیدو توی آینه دیدم، آهی بلند از ته دل کشیدم…
خدا مهربونه یار عاشقونه دل ما جوونه وای وای»
و آقای طباطبایی میگوید:
و اینطور برایم توضیح داد:
تورو دوست دارم، تورو دوست دارم، تورو دوست دارم
– از سال ۱۳۶۱ شروع کردم تا به حال
با تعجب به من نگاه میکرد!
گلای گلدونو نوازش کنم…
آهنگ آشناست اما نام خوانندهاش را یادم نیست و آقای طباطبایی(همان دوست معمارباشی ما) بلافاصله میگوید: «ببین چه قشنگ خوند. ما سنتی میخونیم، اما بعضیا نمیدونن که حال و هوای پل خواجو را باید حفظ کرد باید آواز سنتی خوند مثل قدیما که آقای تاج میومد.»
کدوم بیشتر؟
رفتم که با شادی و سازش کنم…
– از ۱۱ سالگی میام پل خواجو و میخونم.
«امروز در فراق تو دیگر به شام شد
دل من هنوز جوونه نکنه تنها بمونه
– شما هم خودتو معرفی کن؟
خداحافظی که میکنم میگوید:
در ادامه، صحبت از سنت آوازخوانی زیر پل خواجو میشود و او میگوید:
میپرسم: گفتید میراث کار کردید و مرمت، کجاها کار کردید؟
«ابراهیم غفوری هستم، ۳۸ سالمه و در زمینه آواز سنتی کار میکنم البته حدود ۱۲ ساله که آکادمیک آواز میخوانم. اساتیدم استاد سید رضا طباطبایی، استاد شاهزیدی، استاد حسن منصوری نوازنده نی و استاد محسن هادیان نوازنده نی بودند و در حال در خدمت جناب پیمان سلطانی هستم و از محضر ایشان استفاده میکنم.»
«یک شب از سر لطف مهمان دلم شو، در انجمن عشق شمع محفلم شو
میکروفنو خریدم و الآن ۷ ساله دارمش. بعدم رفتم یکی کوچیکتر هم خریدم، اونم ۴ سال و نیمه دارم.»
اگه ماه شبم بشی چی می شه، یک شب که هزار شب نمی شه
بعد که آوازمو شنید، گفت: ماشالا پیرمرد چند سالته…
خلاصه بعد این میکروفنو شونم داد و گفت: «۵ سال خودم ضامنتشو میکنم قیمتشم ۴۵۰ تومن ولی تو ۴۰۰ بده، ندرای هم ببرش»
گفتم نه این به درد نمیخوره. من خوانندم، زیر پل خواجو میخونم، توی مراسم میخونم.
و دوباره خواند:
دوباره گفت: مگه برا نوهت نمیخوای، حالا نوه ت نه، برا پسرت؟!
تا زیر لب شکوه رو کردم آغاز، عقل هی ام زد که خودت رو نباز!
– ابوالقاسم قدیما. خواننده زیر پل خواجو
– با شما کاری ندارن؟
– از چند سالگی میای پل خواجو میخونی؟
میپرسم میکروفن را چند ساله خریدی؟
کفنم چاک زنی زندگی از سر گیروم وای جونوم وای دلبر
کدامیک از این خواننده ها را بیشتر از همه دوست داری؟
کاشکی تو بیای چراغم باشی
از دل بی حوصله غمگین شدم، تشنه دلداری و تسکین شدم
و بعد میکروفن را ازدوستش میگیرید و بیتی از باباطاهر را میخوانَد:
ای خدا دیده و دل
و دوستش پاسخ میدهد؟ قدیما
بعد یه نیگا کرد به من، اصلاً نمیدونست که چه خبره!
بهش گفتم قلبمو دو بار عمل کردم و پسرم گفته برو یکی از اینا بخرکه موقع خوندن به قلبت فشار نیاد.
کز رقت اندرون ضعیفم چو جام شد
– اینو که راست میگه آقای قدیمه خیلی خوب میخونه، ولی اما خدا بیامرزه آقای شجریان خیلی خوب بود اما خواننده که خواننده باشه ایرج، فقط حسین خواجه امیری. هیچکس ایرج نمیشه.
دیدم که شوقی ندارم به پرواز!
– چند سالتونه؟
اگه پاییزم اگه بهارم
– کارم مرمت سنگه. نه فقط اینجا در همه جا. تمام ناودانهای پل خواجو، سنگهای کف پل، همش کار منه. بیشتر از همه با جبل عاملی کار میکردم. من سر استادکارم. حکم معماری دارم. اونا که منو میشناسن بهم میگن معمارباشی.
هوا تاریک شده بود و من باید میرفتم…
و گفت حالا یه شعر از خودم برات میخونم و دوباره میکروفن را در دست گرفت:«این شعرو خودم گفتم، این شعر مال خودمه، شاعرش خودمم»
حالا که دیوونهای، میخواد بمیره برات
آرزو دارم تو باغم باشی
«بچهگونههاش هست که چندبار آدم استفاده کنه دیگه نمیشه تعمیرشون کرد. یه روز رفتم خیابون طالقانی که یه خوبشو بخرم. یه دُکون بود که ویلون و تار و ضربو تیمپو و همه چی میفروخت، یه سالن بزرگ بود. یکی از اینا بچهگونه را جلوم گذاشت.
و میخندد.
و ادامه میدهد: ۷۰ سال هم هست زیر پل خواجو آواز میخونم. برای همه میخوانم، در جمع خانوادگی میخونم، اینجا میخونم، همه جا میخونم.
اگه پاییــزم اگه بهــــارم
در سوی دیگر پل خواجو ،جوانی شعری از سعدی را به آواز میخواند:
موقع خداحافظی، بدون اینکه چیزی بپرسم معمارباشی گفت:
از او میپرسم این چند روز از آواز خوندن شما جلوگیری نشده؟
– منم همین
میپرسم چند سالتونه؟
و من هم نام خواننده را به او میگویم. بعد میگویم خبرنگارم و از او نامش را می پرسم و او میگوید:
کدوم یکی از خوانندههای قدیم؟
این چه طریق عاشقیست که تو معشوقه با من میکنی… جانم»
همدم خوب و مهربون توی دنیا کمه»
– ببینین، مثلاً من یا این پیرمرد چهارتا تیکه آواز میخونه، قشنگ، سنتی. اما بعضیا سنتی نمیخونن، سنتی بخونی کاری ندارن. گلپایگانی، ایرج، حسین موفق شیرازی، صمد عقاب شیرازی
«همدم خوب و مهربون توی دنیا کمه
«ازنظر تاریخی سالهاست که این سنت ادامه دارد و امثال عبدالرحیم، ادیب خوانساری، استاد تاج اصفهانی و سایر آوازهخوانان شهر اصفهان معمولاً برای آواز خواندن به زیر پل خواجو میآمدند تا صدا را قوی کنند و به آن کیفیتی که میخواهند برسانند و حالت مرید و مرادی هم داشته. الآن هم اگر ملاحظات اجتماعی را رعایت کنیم اینجا جایگاه خیلی خوب و پتانسیل بالایی دارد هم ازنظر توریستی هم تربیت روح هنر»
انتهای پیام