«آن مدیر چپ بورژواصفت مدرسه علامه، من را از مدرسه بیرون کرد و حتی شفاعت پدرم را نپذیرفت و اشک او را درآورد. من در طول زندگی سه بار گریه پدرم را دیدم. صد بار با هم روضه رفتیم؛ اما هیچوقت گریه نمیکرد، فقط دستش را روی چشمش میگذاشت، اما سه بار گریه کرد. یک بار همین موقع بود که این مدیر حرف ناجوری زده بود. او دلش شکست. بعدازظهر ۲۸ مرداد هم در خیابان آشیخ هادی بودیم؛ یخچال خانه مصدق را کسی به کولش گرفته بود، مستراح فرنگی خانهاش هم دست کسی دیگر بود. پدر من که دید گریه کرد و گفت یک روز خانه شاه را هم همینطور میکنند و ما زنده بودیم و دیدیم که این اتفاق افتاد. آن روز هم گریه کرد و بار آخر در فوت مادرم.»
زندگی بر دوام تاریخی و سیطرۀ عمومی طبیعت و جغرافیا بر انسان و جماعتهای انسانی استحکام خلق و خوی خصلتهای بشری در پیوند با محیط و همنوعان و همزادگان و ایجاد ارتباطهای ارزشی میان آنان و برقراری همبستگی و الفت به افراد انسان در جغرافیای زیست مشخص و حیات مادی و پدیدارهای فرهنگی آنان نوعی هماهنگی و همسویی دارد و تقدس اجتماعی یا عشق و دوست داشتن طبیعی را در آنان پدید آورده است. از این رو جغرافیای مرز و بوم میهن، انواع افسانهها و اسطورههای باستانی و تاریخ ساختهیی را عرضه کرده که نزد ملتهای جهان متفاوت است.
(ایران زمین، خانۀ فرهنگی و ابدی ایرانیان، حافظ، شهریور ۱۳۸۶، شمارۀ ۴۴)
اکنون نیز که معضلات زیادی در کشور وجود دارد و همسایگان ما در شرق و غرب و شمال و جنوب دستخوش فتنهانگیزیهای ابرقدرتان سلطهگر قرار گرفتهاند، خاموش ماندن صاحبان اصلی این خانۀ تاریخی به ویژه نسل جوان و چارهساز ایرانی به هیچ وجه شایستگی فرهنگ و فضیلت و اخلاقی مردمی نیست که مشعلدار راستی و عدالت و آزادی و آزادگی بوده اند. دریغ است ایران که ویران شود.
(بررسی موقع و منزلت زن در تاریخ ایران، فرهنگ و زندگی، سال ۱۳۵۴، شمارۀ ۱۹ و ۲۰ (ویژۀ زن در فرهنگ ایران و جهان))
قیامها و انقلابها چه از لحاظ هدف و چه از لحاظ روش در شرایطی رخ میدهند که زمینههای از پیش ساختهشده داشته باشند و کلیت ارزشی جامعه به آن حقانیت دهد.
بیآنکه در شناخت انقلاب اسلامی ملت ایران، ریشهیابی ژرف تاریخی بهعمل آورده شود و سیر قیامها و انقلابهای جامعه ایران پیش از ظهور اسلام یا حرکتهای سیاسی و حقطلبانه علویان و شیعیان و دیگر ایرانیان در دوران بعد از اسلام، بازشناسی گردد، میتوان بهروشنی هرچه تمامتر از آغاز برخورد جامعۀ ایران با سیطرهجویی امپریالیستها، در جنبشهای تکاملی ملت جایگاه تاریخی آن را بررسی نمود.
ناصر تکمیل همایون حتی در «مرزهای ایران در دوره معاصر» (فصلنامۀ تاریخ روابط خارجی، ۱۳۸۰، شمارۀ ۷-۸) به بررسی دگرگونیهای مرزهای کشور ایران در چهار جهت جغرافیایی پرداخته، از مدارک و اسناد معتبر همچون نقشه معاهدههای مرزی ایران با کشورهای همسایه بهره گرفته و خواننده را با تصویری کامل از کوششهای استعمارگران برای تجزیه ایران در سدههای نوزدهم و بیستم روبهرو می کند.
«دانستیم که در جامعه وظایفی وجود دارد. هر نهادی مرکز وظایفی است که پاسخگوی نیازهای ویژه جامعهاند. در تمامی وظایف، زنان و مردان سهم مشترکی دارند. در نهاد خانواده و نهاد تعلیم و تربیت نظر به موقعیت طبیعی زن و تحولات جوامع، زنان نقش ارزندهای به دست آوردهاند. در جامعۀ ایران از دیرباز در رابطه با محیط اقلیمی و قدرتهای سیاسی و ناامنیهای منطقهای و داخلی، زن موقعیت ویژهای یافته که وی را در پیوند با نیروهای متعادل ارزشها قرار میداده است. در برابر مردان، همنشین و همبستر و تولیدکننده و در کل جامعۀ انسانی از خود بیگانه و شیئی شده و در عین حال مقدس و باحرمت و منزلت تجلی گسترده است. با این ویژگیها زن ایرانی قدم به دورۀ معاصر میگذارد. در این دوره عوامل سنتی سازنده، کمابیش در جای خود باقی هستند. کل جامعه در برخورد با نیروهای خارجی فراگرد جدیدی را پیدا میکند و زن نیز در مسیر این دگرگونیها قرار میگیرد. قدرت سیاسی و استبداد دینی و غربگرایی، سه عامل مهمی هستند که هر کدام به شیوهای در زن اثر میگذراند. خط اصیل ایرانی که با فرهنگ و مذهب و ارزشهای جامعه پیوند خورده است به عنوان پایگاه اصلی حیات اجتماعی زنان به شمار میآمده. کوشش این راه و روش معطوف بر این بود که زن با تمام ناملایمات و سختیها، در تحولی قرار بگیرد که به ساخت انسانی وی آسیب نرسد و به معنای واقعی آزاد گردد و آزاد بکند. یعنی زن که تا زمان حال ناموس اجتماعی و مظهر هویت فرهنگی جامعه و بقا و استمرار ملیت به شمار میرفت، در فرا گرد ارزشپذیری جدید از غرب، به صورت عامل سلطۀ فرهنگی درنیاید.
«واقعهها و رویدادهای تارخی همهگاه دارای زمینههای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، درون جامعهای و برون جامعهای میباشد و بهناگاه و بیارتباط با گذشتههای دور و نزدیک تحقق نمییابند.
او که جامعهشناس و تاریخنگار بود، در همان مراسم نیز پس از سالها گفتن و نگاشتن درباره ایران، تاریخ آن، حوادث و میراث تاریخی گفته بود: «حوادث تاریخی مهم هستند و مورخ کسی است که بتواند این حوادث را آنالیز و تحلیل کند؛ اما یک چیزی دیگر هم هست، این حوادث تاریخی هم مورخ را میسازند.»
این خط کل جامعه را مد نظر داشت. آزادی زن و سازندگی او را در گرو آزادی وطن و استقلال تامۀ آن میدانست و بر این عقیده بود که تا جامعه از قیود و وابستگیهای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی رها نشود و به خو نیاید و در حرکت فرهنگی قرار نگیرد، هیچ تحولی و تکاملی نمیتواند تحقق پیدا کند.»
نهضتهای عدالتخواهانه سنتی ایران که همیشه از باورهای دینی الهام میگرفت در دورۀ سلطهگری کانونهای سیاسی و اقتصادی و نظامی و فرهنگی، غربیان، صبغۀ استقلالطلبی پیدا کرد و در پیوند با نظام حکومتی ایران که در توازن قدرتهای برونمرزی شکل یافت، جنبه آزادیخواهی بدست آورد بهطوریکه از نخستین حرکتهای سیاسی مردم، جوهر اصلی آن یعنی عدالت در دو خواست استقلال و آزادی بیان گردید و مردم تحقق عدالت همه جانبه را در بودن استقلال ملی و آزادیهای فردی و اجتماعی میدانستند و جامعه مستقل و آزاد را زمینهساز عدالت به شمار میآوردند.
تکمیل همایون زندگی خود پس از اخراج از دبیرستان را چنین روایت کرد: «از مدرسه علامه که اخراج شدم رفتم پیش آقای مهیاری مدیر مدرسه مهیار که ملی بود و محققا لمئاتی از عرفان در وجودش بود. فقط از من پرسید: «نماز میخوانی؟» گفتم بله. مستخدم مدرسه را صدا زد و گفت: «غلامحسین بیا این را ببر سر کلاس.» هیچ کار دیگری هم نکرد. از اتفاق چند ماه بعد من مهمان زندان شدم. یک پسربچه شانزده، هفده ساله بودم. مادرم که به ملاقاتم آمد از گره روسریاش کاغذی را باز کرد به من داد. در کاغذ نوشته بود: «فرزند عزیزم امن یجیب یادت نرود. نمازت را هم بخوان، خدا بزرگ است.» من وقتی از زندان آزاد شدم آقای مهیاری برایم معلم گرفت که این مدتی که زندان بودم را جبران کنم و از درسم عقب نیفتم.»»
پیکار برای عدالت یا به زبان دیگر نبود تحقق استقلال و آزادی در میهن، تاریخ یکصدوپنجاه سال زندگی ایرانیان است. از زمانهای پیش از مشروطیت تا دوران آن انقلاب مقدس ملی و از آن روزگار تا زمان ملی شدن صنعت نفت و از آن عصر بهپاخاستگی تا پانزدهم خرداد خونین که نقطۀ عطف تاریخی تلاشهای جدید ملت ایران به شمار آمده است.
پیکار برای عدالت، تاریخ صدوپنجاه سالۀ ایرانیان است
انتهای پیام